سریالی که در آمپاس ماند
تاریخ انتشار: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۷۵۸۶۸۷
زمانی که فصل اول از یک سریال با استقبال خوبی از سوی مخاطب مواجه می¬ شود طبیعی است که عوامل سریال به فکر باشند تا با شخصیتهایی از پیش معرفی شده در فصلی جدید با داستانی دیگر مهمان قاب تلویزیون رسانه ملی باشند.
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- فاطمه قربانی رضوان؛ زمانی که فصل اول از یک سریال با استقبال خوبی از سوی مخاطب مواجه میشود طبیعی است که عوامل سریال به فکر باشند تا با شخصیتهایی از پیش معرفی شده در فصلی جدید با داستانی دیگر مهمان قاب تلویزیون رسانه ملی باشند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
یکی از سریالهای محبوب تلویزیون در سالهای گذشته مجموعه «دودکش» است که فصل اول و دوم آن به کارگردانی محمدحسین لطیفی تولید و فصل جدید آن را برزو نیک نژاد با نام «دودکش ۲» کارگردانی کرده است. این سریال نیز از جمله سریالهایی بود که فصل اول و دوم آن توانست رضایت مخاطبان را جلب کند، اما جدیدترین فصل آن به دلایل بسیاری از کیفیت فصلهای قبلی سریال جا ماند و خیلی ساده در گروه سریالهایی قرار گرفت که با ساخت فصلهای بعدی مخاطب را ناامید کرد.
شاید بتوان مهمترین رنجی که این سریال میبرد را رنج نداشتن فیلمنامه¬ی قوی دانست. در «دودکش ۲» بخش عظیمی از اتفاقات صرف کل کلهای فیروز و نصرت میشود. نویسنده سعی داشته با خرده اتفاقات در هر قسمت این خانواده را مدام درگیر رخدادهایی گاها آنی و تکراری کند و چند قسمتی را با همین اتفاقها ضبط کند. اما بار اصلی قصه فیلم که شاید بتوان آن را تنها نقطه¬ای جدید در سریال دانست حضور خانم گماسایی و جریان علاقهی بهروز به او است. البته این داستان در عین جدید بودن برای این سریال برای مخاطب کلیشهای نمود کرد و او را یاد شخصیتی به مراتب پرقدرتتر و خاطره انگیزتری انداخت؛ ارسطوی سریال پایخت!
بهتر است علت اصلی ضعف در داستان این فصل از «دودکش» را بی توجهی به سیر داستانی فصول گذشته علی الخصوص «پادری» دانست. در پادری دیدیم که فیروز به واسطهی تعطیل شدن قالیشویی تصمیم میگیرد که مکان دیگری را برای قالیشویی اجاره کند، اما «دودکش ۲» در لوکیشن اولیه فصل اول دودکش ۱ آغاز میشود. علاوه براین در پادری دیدیم که «فیروز» و «عفت» دو فرزند داشتند و «افروز» باردار بود، اما در «دودکش ۲» فیروز و عفت علاوه بر دو فرزند خود یعنی پوریا و پریا فرزند سومی هم دارند که از فرزند دوم افروز چند سال بزرگتر است. این نشان از بی توجهی برزو نیک نژاد به سریال «پادری» دارد. با آنکه گفته شد «پادری» مجموعهای مجزا از فصل اول دودکش است، اما نباید انتظار داشت که مخاطب به صرف تغییر نام سریال بپذیرد که مجموعه چیزی جدای از فصل اول است. از این رو میتوان گفت غیاب برزو نیک نژاد در سریال پادری تاثیر خودش را کاملا در این فصل از دودکش نشان داده و او خود را ملزم به رعایت کامل سیر داستانی فصول قبل ندانسته است.
اظهار نظر شب گذشته محمد حسین لطیفی و یادداشت اعتراضی او در ارتباط با قانون کپی رایت قابل توجه است. لطیفی در این یادداشت ضمن اشاره به این نکته که ده سال است به دنبال احیا و قانونمند کردن قانون کپی رایت یکه و تنها در تمامی مجامع سیاسی و قانونگذار کشور تلاش کرده، اما تلاش هایش همه از اساس بیهوده بوده بیان می¬کند: «وقتی همه دوستان من چه بازیگران محترم و عزیز، دستاندرکاران پروژه و مدیر محترم شبکه و ریاست صدا و سیما در کنار هم این کار را بدون صاحب اصلی آن روی آنتن بردند، مرگ کامل و حتمی قانون کپیرایت را در ایران اعلام کردند. حسرت من نساختن فصل سه سریال «دودکش» ـ که گویی «پادری» بچه ناخلف تلویزیون بوده و نامش شده فصل بیهویت در صداوسیما و شخصیتها و عواملش برای تولید آن اثر اجارهای بودهاند ـ نیست. گله من تلاش بیهوده برای احیای قانون کپی رایت است که دیگر پس از این امیدی بدان ندارم.»
لطیفی در ادامه نوشت: «عزیز گرامی من برزو نیکنژاد (کارگردان محترم) این پروژه خود میداند که در روزگاری نه چندان دور از عزیزان درجه یک من بوده قبل از این نیز قانون کپی رایت را زیر پا گذاشته و فصل دوم «ساخت ایران» را هم بدون هیچ اجازهای مکتوب انجام داده بود.... خدا قوت پهلوااااان نیکنژاد.»
جدای از این مسئله، این خرده اتفاقات و قصههای تکراری هستند که مخاطب را در میان سکانسهای طولانی و بی اثر محصور کرده اند. قصههایی مانند مواجه¬ی خانواده فیروز و نصرت با خبرنگار تلویزیون در شمال کشور، جریمه شدن ماشین در راه بازگشت از شمال به تهران و ماجرای قرض گرفتن ۶ میلیون از خانم گماسایی که اگر این ۶ میلیون در هرجای از این سریال پرداخت میشد دیگر دلیلی برای ادامه سریال نمیتوانست وجود داشته باشد، گرفتن چاه فاضلاب قالیشویی، پلمپ شدن قالیشویی، کل کلهای دائمی فیروز و نصرت و کلیشه¬ی تکراری تقابل دو فامیل که یکی درآمد بالایی دارد و دیگری زندگی متوسط و معمولی و در نهایت جای خالی حتی یک خبر مهم در این سریال!
نقش تکیه کلام و تکرار مداوم آنها در این فصل از دودکش به شکل قابل توجه و گاها حوصله سربری پر رنگ شده است. تکرار تکیه کلام همیشگی فیروز مانند «قمپز در کردن» و «در آمپاس ماندن» در این فصل جذابیت اولیه اش را از دست داد و دیگر برای مخاطب نه تنها خنده دار نبود بلکه در کنار تکیه کلامهای خانم گماسایی که مدام در پس و پیش جمله هایش از کلمه «لطمه دیدن» و «از لحاظ اینکه» استفاده میشد به مرور برای مخاطب آزار دهنده بود.
بازیها در این فصل از دودکش نیز قابل توجه است. فیروز مشتاق [با هنرمندی هومن برق نورد]با اغراق در ویژگی رهبر و سرپرست بودن به خوبی توانسته نشان دهد که در جمع خانوادگی دودکش ۲ او است که بیشتر از همه نگران است و بیشتر از همه برای کارهای اشتباه اطرافیانش انرژی صرف میکند، اما این هنرمندی هم در این فصل دستخوش تکرار و فقدان خلاقیت و شخصیتی قابل پیش بینی شده است. نصرت [با نقش آفرینی بهنام تشکر]هم دستاوردی برای این فصل ندارد و حتی مشاجره او و نصرت دیگر از حد شوخی و ایجاد موقعیت طنز خارج شده و چگالی بی اخلاقیها و کل کلهای بی مورد میان آنها افزایش یافته است.
سیما تیرانداز و نگار عابدی مانند فصلهای قبل بازی خوبی داشته اند، اما شخصیت «عفت» و «افروز» به عنوان زنان این سریال افت شدیدی در میزان تاثیرگذاری در جریان اتفاقات و تصمیمات سازنده داشته اند. «عفت» در فصلهای قبلی سریال در جایی درست ورود میکرد و شخصیتی کمک کننده بود، اما در این فصل زمانی هم که میخواهد خودی نشان بدهد به سمت ابلهیت میرود. «افروز» هم زنی کم هوش نمایش داده شده که با نوزادی در بغل مدام نگران است و کاری از دستش بر نمیآید. شخصیت بهروز [با نقش آفرینی امیرحسین رستمی]نسبت به «دودکش ۱» و «پادری» بسیار اغراق شده است.
تغییر حالت چهره و لحن صدا برای آنکه بهروز شخصیتی ساده لوح و خرابکار معرفی شود نتوانسته نتیجه خوبی بدهد و تلاشهای این بازیگر در ایفای این نقش درحد اغراقی گاها حوصله سر بر نمود پیدا کرده است. کلیدیترین تغییر سریال دودکش ۲ را میتوان حضور گندم گماسایی با نقش آفرینی الهام اخوان دانست. الهام اخوان به عنوان چهره تازه شناخته شده توانسته هنرنمایی قابل قبولی ارائه دهد، اما شخصیت گندم گماسایی هم به لطف عدم خلاقیت فیلم نامه¬ی تیم نویسندگان سریال درگیر کلیشه شده است.
با تمام این نواقص نمیتوان منکر گروه حرفهای این سریال شد و سکانسهای با موقعیت کمیک خوب آن را نادیده گرفت، اما سوالی که پیش میآید این است که چرا باید در شرایطی که سازمان صداوسیما از کمبود بودجه سخن میگوید چنین سریالهایی در سطح نامطلوب ساخته شود؟! چرا به تازگی مخاطب با سریالهای کم کیفیت از سوی یک گروه فیلم سازی که امتحان خود را پس داده و میان مردم محبوب شده مواجه میشود؟ شاید بتوان در این شرایط کرونا زده و موقعیتی که مردم بیشتر در خانه هستند این سریال را در میان سایر مجموعههای ضعیف دیگر سیما قابل قبول و پذیرفتی دانست، اما این رویهی سریال سازی فصلی که در هر فصل مخاطب شاهد ضعف و سیر نزولی است میتواند به مرور زمان اعتماد مخاطب را مخدوش کند و سیر عدم استقبال مخاطبان از سریالهای رسانه ملی را دو چندان کند.
فقدان عناصر جذاب و پر کشش؛ عقب ماندن کار از نظر داستان پردازی و پرداخت شخصیت ها؛ پرداخت به موضوع فضای مجازی در حد بیان مسئله و در سطح مانده به طوری که تا قسمت آخر هم درست مشخص نمیشود اینکه نصرت درگیر بلاگری در فضای اینستاگرام شده خوب است یا بد و اصلا علت پرداخت سطحی به این موضوع در شرایطی که بیشتر افراد از جزئیات کار بلاگرها مطلع هستند چه اهمیتی میتوانست داشته باشد و در نهایت حرف و هدف نویسنده از معرفی نصرت به عنوان بلاگر چه بود.
عدم تلاش کارگردان برای به دست آوردن شخصیت و موقعیتهای جدید و دیالوگ و موقعیت پردازیهای فکر نشده و فی البداهه و از همه مهمتر یدک کشیدن واژه طنز در ابتدای نام سریال و جای خالی موقعیتهای کمیک همه و همه دست به دست هم داده اند تا «دودکش ۲» را کاری ضعیف و تنها برای پر کردن کنداکتور پخش دانست، اما با این همه باید امیدوار بود که باری دیگر عوامل خوب این سریال با یافتن یک داستان قوی و بعد سوار کردن آن بر فضا و شخصیتها بتوانند در فصلهای آتی ارتقاء یافته و بار دیگر نظر مخاطب را جلب کنند.
منبع: خبرگزاری دانشجو
کلیدواژه: سریال دودکش 2 شبکه یک برزو نیک نژاد قانون کپی رایت برزو نیک نژاد فصل اول سریال ها شخصیت ها ی سریال دودکش ۲
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۷۵۸۶۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بحران ادبیات داریم
مریم حسینیان با تأکید بر اینکه بحران ادبیات داریم، میگوید: مسئله نقد ادبی، کارگاههای ادبی و خاموششدن چراغ جایزههای معتبر را از دلایلی میدانم که در فضای ادبی ما بحران، ایجاد کرده و این تقصیر مخاطب نیست.
این نویسنده در گفتوگو با ایسنا درباره مسئله مخاطب اظهار کرد: در واقع بحران ادبی است که سبب ریزش مخاطب میشود یا باعث میشود مخاطب سخت سراغ خواندن کارهای جدید برود؛ نباید همیشه توپ را در زمین مخاطب بیندازیم. به نظرم مخاطب خیلی باهوش است.
او با اشاره به تغییرات سیستم اطلاعرسانی و معرفی کتاب، گفت: زمانی رسانههای معتبری چون مجلات ادبی و مطبوعات و خبرگزاریها که منابع محدود و مشخصی بودند به مخاطب برای انتخاب کتاب کمک میکردند و تکلیف مخاطب روشن بود؛ اما حالا هر کسی میتواند یک رسانه برای پیشنهاد کتاب باشد که این موضوع به سردرگمی مخاطب منجر میشود. همچنین با رشد ناشران خصوصی تعداد عنوانهای کتاب افزایش پیدا کرده است و ما با دریایی از انواع کتابها با ژانرهای مختلف مواجه هستیم و نمیدانیم کدام را انتخاب کنیم.
حسینیان خاطرنشان کرد: در یک دهه گذشته کثرت کارگاههای آموزشی به ادبیات آسیبزده است؛ در واقع این موضوع باعث شده نویسندگان جدید با رزومه پروپیمان نداشته باشیم. از هر کارگاهی که در تهران یا شهرستان برگزار میشود، دو یا سه نفر کتاب منتشر میکنند، در واقع بحران ادبی دقیقاً اینجاست.
او ادامه داد: زمانی که برای انتشار کتاب سختگیری خاصی وجود نداشته باشد و فردی که دوسه سال است شروع به نوشتن کرده با فیلتر کارگاهی که از آن بیرونآمده رمان یا مجموعه داستانی مینویسد و ناشران نیز کارشناسی سختگیرانهای در ادبیات داستانی نداشته باشند، این موضوعها باعث میشود کتاب درجه یک مخصوصاً در ادبیات داستانی نداشته باشیم. در این سالها عنوانهای گردنکلفت نداشتیم.
این داستاننویس یادآور شد: در این سالها بحث معرفی کتاب پررنگ بوده؛ اما بحث نقد ادبی کمرنگ شده است. مخصوصاً بعد از دوره کرونا و رشد فضای مجازی، هر کسی در صفحه خود کتابی را مطابق سلیقه شخصیاش معرفی میکند و معیارهایی که قبلاً برای معرفی کتاب وجود داشت، دیگر وجود ندارد. همچنین خاموششدن چراغ جایزههای ادبی معتبر نیز در بحران ادبیات مؤثر بوده است؛ بههرحال کتابها از چند مسیر داوری عبور میکردند که همه اینها فروکش کرده است.
او با بیان اینکه باتوجهبه قیمت بالا کتاب، کتاب کالای تجملی محسوب میشود، گفت: قبلاً مخاطب سه عنوان کتاب که اسمش را شنیده بود میخرید و شاید از دوتایش خوشش میآمد؛ اما حالا فیلتر مخاطب باتوجهبه قیمت بالای کتاب، مقداری دقیقتر شده و میخواهد کتابی را بخرد که مطمئن باشد کتاب خوبی است. در سالهای اخیر منابع کمک به مخاطب برای انتخاب کتاب، کمتر شده است و به همین دلیل ریزش مخاطب را داشتیم.
حسینیان خاطرنشان کرد: در طول چند سال گذشته عنوانهای متعدد در ادبیات داستانی دارد منتشر میشود اما کتابها کمفروغ هستند. البته این موضوع به نسلهای مختلف داستاننویسی نیز بر میگردد و قرار نیست یک جمعیت چند هزارنفره همه نویسنده باشند، از میان آنها شاید ۱۰ نویسنده ماندگار باقی بماند. الان ما با این مسئله مواجه هستیم که به نظرم بحران قابل تأملی است و نامش را بحران ادبیات میگذارم و همین باعث میشود احساس کنیم بحران مخاطب داریم.
او درباره اینکه گاه اینطور برداشت میشود که نویسنده برای مخاطبان خاصی مینویسد و به مخاطب وسیع فکر نمیکند، جایگاه مخاطب نیز اظهار کرد: همانطور که ادبیات سطحبندی شده است، مخاطب نیز سطحبندی میشود. هر کتابی برای هر مخاطبی نوشته نمیشود. ما سبکهای مختلف نوشتن داریم؛ مخاطبی که کتاب رئالیستی دوست دارد، کتاب رئالیسم جادویی و فانتزی دوست ندارد؛ زیرا مخاطب این اثر نیست. این موضوع نه به معنای پایینبودن سطح مخاطب است نه ضعیفبودن اثر.
نویسنده «بهار برایم کاموا بیاور» و «ما اینجا داریم میمیریم» ادامه داد: گاه منِ مخاطب از ناداستان اطلاعی ندارم و زمانی که یک ناداستان میخوانم شاید درک درستی از آن نداشته باشم و بگویم کتاب بدی بود. یا ممکن است مخاطبِ ادبیات عامهپسند بودم و بعد کتابی از یک نویسنده صاحبنام بخوانم و ناگهان با جهانی مواجه شوم که تابهحال با آن مواجه نبودم. برخی از نویسندهها سبک خاصی دارند و نمیشود گفت نویسنده به مخاطب توجه ندارد. شخصاً این را قبول ندارم و به نظرم در هر ژانر از نویسنده اثر قابل تأملی خلق کند، اثر حتماً خوانده میشود.
این داستاننویس خاطرنشان کرد: بهشدت معتقدم اثر خوب هنوز هم سینهبهسینه و از طریق خود مخاطب کشف میشود. اگر کار قابلتأمل باشد، فرق نمیکند از یک کارگاه ادبی بیرون بیاید یا اتاق شخصی یک نویسنده حرفهای، خوانده میشود. گاه در کارگاهها اثر شگفتانگیزی نوشته میشود که نشان میدهد نویسنده خوبی است؛ اما نویسنده حرفهای هم داریم که کتاب چهارم و پنجمشان کمرمق و اثر ضعیفی است. اگر اثر ضعیف باشد مخاطب درک میکند. هر ژانر مخاطب خود را دارد و اگر خوب باشد، حتماً دیده میشود.
مریم حسینیان ارتباط خود با مخاطب را عالی میداند و با بیان اینکه صفحات مجازیاش کاملاً خصوصی است، گفت: در دوران کرونا دو کتاب «بانو گوزن» و «نئوهاوکینگها» منتشر کردم، دو کتاب با دو سبک متفاوت؛ خب دو سال است درگیر بیماری بودم و «نئوهاوکینگها» هم روایت این بیماریام است و در این دو سال نمیتوانستم در جلسهای حضور فیزیکی داشته باشم و همه ارتباطهایم مجازی بود و ارتباط خوبی با مخاطبان خود گرفتم. من برای همه مخاطبانم احترام قائلم و جز نویسندههایی هستم که پاسخ تمامی پیامها را میدهم. واکنش مخاطبانم برایم مهم است. برایم مهم است که مخاطبانم درباره کتابهایم چه نظری دارند و از جمعبندی نظرها استفاده کردهام.
انتهای پیام